؟؟؟

زندگی در ارشد

؟؟؟

زندگی در ارشد

حس ماسیده

وقتی نمره پروژه در آخرین مرحلع صادر شدن بود و دکتر صدوقی نمره برگه را امضا کرد و گذاشت اونطرف دیگه تو پوست خودم نبودم از درش که زدم بیرون وسط همکف دویدم و بالا پایین پریدم.

وقتی از مترو میرداماد اومدم بیدون اونده اترژی داشتم که تا خونه رو پیاده گز کردم!!!

اما این اتفاقا همشون واسه ۵ روز پیشن اون موقع فکر می کردم که با چه آب و تابی اینا رو تعریف کنم اما الان می‌بینم که مزه اینم رفت حتی پروژه ای که اینقدر زحمت کشیدی و خوشحالی که واسه هیچ چیزی نداشتی سریع شد یه خاطره!!

پروژه کارشناسی

دیشب تا ساعت ۱۱ در حال پرینت  پایان نامه پودم. وقتی پرینت تموم خلی شنگول شدم. از قبولی ارشد این قد حال نکردم. نمی دونم چون از شر لیسانس دارم راحت می‌شم اینقده خوشحالم یا از اینکه یه کاری رو تموم کردم !!

اما الآن خیلی دارم حال می‌کنم که پایان نامه تموم شد.