۱. میگن تو مجلس عزای هر آدمی با توجه به تعداد کسایی که میان و کیفیت اونا میشه اون طرف رو شناخت. جدا مجلس خوبی بود. خدایش بیامرزد.
۲. یکی از سوالاتی که از بچگی از پدرم میپرسیدم این بود که بابا من کی بزرگ میشم؟ یا اینکه آیا من بزرگ شدم. بعداترها به این سوال فکرکردم که کی آدم بزرگ میشه. فهمیدم وقتی میفهمهکه یکی مرده اون موقع بزرگ میشه.
۳. الان اگه بخوام معنی پیر شدن رو استقرا بزنم میگم اون زمانی پیر شدم که تعداد دوستانی که لمسشون کردم و از دست دادم اونقدر زیاد شدن که نمیتونم واسه دعا و طلب رحمت اسمای همشون روبخاطربیارم. اون موقع حتما پیر شدم.
۴. پس از مدت ها از زمان ختنه کردن جمع قدیمی دوستان!!! امروز بلیط مجانی برای ورود به یک فیلم جدید برایم صادر شد. کمی گفتیم و کلی شنیدیم. برنده بهترین کارگردان نویسنده و بازیگر نقش اول به وحید نظری رسید. و نفر دوم مهران بخشیانی!!! داور کی بود؟ من.
پ.ن. به جای ختنه از لغات دیگری هم میشد استفاده کرد. اما تعبیر بهتر نیافتم.
سلام اقا علی. خدا رحمتش کنه. یکم ترسیدم وقتی این پست رو دیدم مخصوصا عکسش چون من از مردن خیلی می ترسم....(شاید مسخره اس ولی....). وبلاگتون رو خوندم. قشنگ بود. انشاالله که در پناه خدا سلامت شاد و موفق باشید. دنیا به کام. به من هم سر بزنید بسیار خوشحال میشم.یا حق.
سمـن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانـند
بـه فـتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانـند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نـهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانـند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مـهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانـند
...
اااا
این بود پس ؟!
خدا رحمتش کنه...
علی یه وقت تو دپ نزنی گیرت باشیم :دی