؟؟؟

زندگی در ارشد

؟؟؟

زندگی در ارشد

منٍ من

دیروز وقتی در یک صحبت کوتاه با علی دی. صحبتی از وبلاگ داشتن من بمیون اومد بهم گفت:  در مورد آی سی هایی که کشف کردی مینویسی؟

خوب شاید منو به این عنوان میشناسه که دنبال این چیزام.

لغت های هستن که یک حقیقت واحد دارند ولی در نگاه های مختلف از آنها برداشتهای مختلف میشه. این لغتها وقتی میشن اسم آدم ها قضیه خیلی پیچیده تر میشه.

این شناختهای متفاوتی که از من وجود داره فقط به شناخت آنها ختم نمیشه و میتونه تو زندگی من تاثیر گذار هم باشه. شاید بخاطر یک شناخت پیشنهاد کاری به آدم بشه و زندگیش عوض بشه و شاید هم بخاطر یه نگاه نتونی همسر آیندت رو انتخاب کنی چون جور دیگه ای دیده شدی.

طبق فیدبکی که بهم رسیده به این نتیجه رسیدم که نگاه ها به من خیلی متفاوته یعنی اگه همین جمله که من دارم وبلاگ مینویسم رو به آدم های مختلف بگم جوابهای خیلی متفاوتی میشنوم که می دونم خیلی هاش به این خوبی نیست و ممکنه از شنیدن جواب شمنده هم بشم که چرا منو به این صورت میشناسن.

بعضی وقتها احساس میکنم که واقعیت درونی آدم چیزیه که نباید به دست کسی برسه یه سری محدوده وجود داره که هر کسی فقط تا یه حد خاص میتونه به آدم نزدیک بشه.

بعضی وقتها اصلا دلم نمیخواد بعضی آدم ها در مورد دیدگاهام بدونن.

و بعضی وقتها هم شده که از اینکه یه دیدگاهی در مورد من وجود داره خیلی ناراحت شدم.

اما چقدر باید تلاش کرد ؟ تا برای خودت وجه بسازی آیا ارزش داره که به همه آدم و عالم اثبات کنی که "من کیم؟"

خیلی وقتها دوست دارم منو یه آدم شلوغ سر به هوا بی اهمیت به همه چی اهل بازی و شوخی و بی خیال ببینن. اما هنوز نیدونم چرا؟  زندگی بهلولی می ارزه؟ چون از بعضی فید بک ها ناراحت میشم.

خدا آخر و عاقبت همه ما رو ختم بخیر کنه.

نظرات 1 + ارسال نظر
nerd دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ

باید خودت ایمان داشته باشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد