گفت عالم به گوش جان بشنو ور نماند بگفتنش کردار
باطل است آنچه مدعی گوید خفته را خفته کی کند بیدار
مرد باید که گیرد اندر گوش گر نوشته است پند بر دیوار
پ.ن. یعنی حتی اگه علی میرطار هم یه حرفی زد باز بهش گوش بده حتی اگه خودش به حرفش عمل نمیکنه.
* * *
سخنران پرورده٬ پیر کهن بیندیشد٬ آنگه بگوید سخن
مزن تا توانی به گفتار دم نک گوی گر دیر گویی چه غم
بیندیش و آنگه بر آور نفس وزان پیش بس کن که گویند بس
یا اینکه
کم گوی و گزیده گوی چون در تا ز اندک تو جهان شود پر
پ.ن. با توجه به شعر قبلی که میگه حتی با اینکه علی تلپ و تلپ پست مینویسه دلیل نمیشه که شما رو به کم نوشتن راهنمایی نکنه.
* * *
دوست شمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی
در جواب: گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست.
پ.ن. جالبه که پس از براعت دقیقا پشتش این اومد. تقصیر من نیست اینم جزء درسای
زندگیه که بعضی وقتا خودتو از خودت متعجب میکنه!!!
با تشکر از ممد.
یادم بنداز بعدا در مورد این پستت یک شعر برات بخونم
می خونم اینجا را پس هستم.
حاجی نکنه این غلط املایی ها را و مخصوصا می گذاری تو وبلاگت که ما رو امتحان کنی؟ ما خودمون بری از هر خطایی نیستیم اما عدم برائت از هر خطا هم دلیل نمیشه غلط های املایی دیگران را گوشزد نکنیم.
پ.ن: برائت از مشرکین حق مسلم ماست!